مثنوي من

ساخت وبلاگ
شب یلدا همیشه جاودانی است زمستان  را بهار  زندگانی است شب یلدا  شب فر  و کیان است نشان  از سنت  ایرانیان  است آنگاه که تولد دختری بیگناه مایه ننگ اعراب بود ، آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی بطول نمی انجامید ، نیاکان پاکمان ، بلند ترین شب سال ، شب تولد مینو ( الهه زن) و میترا( الهه خورشید) را بنام یلدا نامیدند و آن را گرامی داشتند و شادی ها کردند . در یلدا یادگار نام وطن و عروس زمستان ، در خانواده پدر، دو فرزند از دو مادر متولد شدند . هر سال یلدا ، این عروس زمستان در خانه پدر معنای دیگری داشت، شب تولد فرزندان با جشن یلدا همراه بود.البته  دخترک قصه ما  نیز از ریخت وپاش این شادی بی بهره نبود  لااقل  به این بهانه او هم دیده می شد اگر چه اندک!!! این است که یلدا برای من مفهوم دیگری داشت ؛ بهمین دلیل  همیشه اندوهم را به برگ ها می سپردم تا باد پاییزی آن را ببرد و همراه خش خش برگ ها ، خش خش آرزوهای قشنگم را می شنیدم. همراه با شمردن جوجه ها ، تعداد دلهایی که بدست می آوردم و شمارش تعداد دانش آموزان نیاز به تعلیم ،را داشتم و تعداد انسانهایی که از فرو دستی بیرونشان می کشیدم . اصلا" تعداد سالهای عمررا حس نمیکردم چون ، لحظات عمرم را پر می ساختم . ولی اکنون که موهایم رنگ وبوی زمستان بخود گرفته است و اعمالم از برگ برگ دفتر خاطراتم پرت شده اند و دیگر نمی توانم چون گذشته زندگی موثری داشته باشم . یل مثنوي من...
ما را در سایت مثنوي من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iba92mehre بازدید : 112 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 21:42

خداوند آب را براي پاك كردن كثافات از آسمان فرو مي آورد و همان آب اگر راكد شود و از كار بماند نجس مي شود ، تا حدي كه حواس آدمي آنرا مردود مي بيند .  با اين حال حق جلّ و علا ، آب را در حال پليدي نمي گذارد ، بلكه به درياي بيكران رحمتش مي كشاند و با آب زلال آن دريا پاكش مي سازد . سال ديگر همان آب دامن كشان و خرامان راه فضا را پيش مي گيرد و اگر باو گفته شود كجا بودي ؟ خواهد گفت : در درياي خوشي ها غوطه ور بودم ، من از اينجا ، نجس رفتم ، خلعتي گرفته پاك گشتم ، هم اكنون اي پليدان به سوي من بياييد و از خوي من كه وابستهً خوي يزداني است بهرمند گرديد . من حالا همهً زشتيها را مي پذيرم و عفريت ها را چنان پاك مي كنم كه به فرشتگان مبدل شوند . اگر بار ديگر آلوده شوم ، راه اصل پاكي ها را در پيش گرفته ، لباس چركين را از تن خود بر كنده ، بار ديگر خلعت پاك از آن منبع پاكي ها خواهم پوشيد : كار او اين است و كار من همين                       عالم آراي است رب العالمين اگر اين پليدي هاي ما وجود نداشت ، آن منصب بالا را آب نمي توانست با خوشنودي بدست آورد  . آن اصل پاكي ها ( آب ) كيسه ها دوخته و با طلا ها آكنده بهر طرف در جستجوي مفلسان رهسپار شده است . ببالين گياهان مي رسد ، نيروي روئيدن به آنها مي بخشد و صورت هاي نا شسته را پاك مي كند و مانند يك حمال باربر ، كشتي هاي بي دست و پا را در دريا حمل مي نمايد بلكه ص مثنوي من...
ما را در سایت مثنوي من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iba92mehre بازدید : 107 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 21:42